LogoLogoLogoLogoLogoLogoLogoLogo
LogoLogoLogoLogoLogo
LogoLogo
LogoLogoLogoLogoLogoLogoLogoLogo
ماهیانه 1,000,000 تومان درآمد کسب کنید
ماهیانه 1,000,000 تومان درآمد کسب کنید
ماهیانه 1,000,000 تومان درآمد کسب کنید
ماهیانه 1,000,000 تومان درآمد کسب کنید
نمیتوانم فوت کرد - مطالب جالب و خواندنی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمیتوانم فوت کرد - مطالب جالب و خواندنی


خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
100762

:: بازدید امروز ::
67

:: بازدید دیروز ::
62

:: پیوندهای روزانه::

ترجمه وبلاگ به 36 زبان دنیا Choose your language

:: درباره خودم ::

نمیتوانم فوت کرد - مطالب جالب و خواندنی
مهدی قاسمی
دانلود , شعر وعشق . شعر . عشق . درآمد اینترنتی . بازار یابی . هرچی بخواهی . داستان - فروشگاه اینترنتی

:: اوقات شرعی ::

جمعه 103/9/2 ساعت 5:15 صبح

:: لینک به وبلاگ ::

نمیتوانم فوت کرد - مطالب جالب و خواندنی

:: دوستان من ::

پرنسس زیبایی
هرچی بخوای
مرکز آموزشی نرم افزار ها به زبان پارسی
زندگی به شرط تنوع
جدیدترین اخبار روز دنیا
شعر و عشق و عاشقی

:: لوگوی دوستان من ::







:: وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::

عشق[7] . شعر[4] . شعر و عشق[3] . کورش[3] . قصه های هزار و یک شب[3] . کسب درآمد اینترنتی[2] . ساخت وبلاگ مجانی[2] . کاشی[2] . کبیر[2] . شکنجه[2] . سگ[2] . پول[2] . اصفهان[2] . زندان استنفورد[2] . زندانبان . زندانی . زندانی سیاسی . زندانیان اتیکا . زندگی نامه حکیم ابوالقاسم فردوسی . زیبا . زیمباردو . افسر پلیس . اگه نبینی از دست میره . این صخره خیلی جالبه . با امکانات فوق العاده . بازار یابی . بازگشت تبعه ایرانی آزاد شده از زندان فرانسه . باهوش . بچه . براحتی پولدار شوید . بسته ویژه کسب درآمد از اینترنت ( CN3 ) . بشکه . بوکس . پرچم ایران از زمان کورش تا کنون . پوشش جدید دختران فوتبالیست ایران . " کشف بقایای اجساد 2500 ساله سربازان ایرانی در صحرای مصر " . CPR چیست؟ . download . HoT Pic . mp3 . nori tile marking . Poem Attar . Try to clear the sky is your . آزمایش . آگهی تلخ یک زوج جوان در روزنامه ایران . آنچه همه باید بدانند . آهنگ . ابوغریب . احسان خاجه امیری . ادا . ادرار . اردک . ارزان ترین و جدیدترین نرم افزار ارسال SMS . اسب . استنلی میلگرم . پولدار شدن . پیرمرد . تجاوز . تجاوز جنسی . ترانه . تصاویر . تضاد . تلفن همراه . تله موش . ثروت . ثصاویر جالب و دیدنی . جدول قیمت ها . جدید . جستجو . جمهوری اسلامی . جنگ ویتنام . جوانمردی کوروش بزرگ در برابر پانته آ و آبراداتاس . چتر . چکش . چگونگی آفرینش انسان و جابه جایی عقل انسان با حیوان به شعر طنز . چگونه وقتی تنها هستیم از یک حمله قلبی جان سالم به در ببریم . چند واقعیت تلخ در مورد چای . حجاب . حذف تاریخ سلسله‌های پادشاهی ایران زمین از کتاب‌های تاریخی . حمله آمریکا . خبر چین . خشونت . خطرات سرسپاری . خوشگلش . دانشجو . دانشگاه استنفورد . دانلود . دختر . درآمد راحت و آسان . درفش کاویانی . دوربین . دوست . دیدنیهای از گوشه کنار جهان . دیش ماهواره . ذهن زیبا . رضا شاه . رهن و اجاره ملک در تهران . روش عاشق کردن دیگران . زخم . زلال که باشی آسمان در توست . سلول . سن کوئنتین . سه قدم تا پولدار شدن . سینه سرخ . شاخ گاو . شاه صفی دوم . شاه طهماسب . شاید همه ما اینگونه باشیم؟ . شورشی عظیم . شوک الکتریکی . صخره شگفت انگیز . طرح برخورد با مزاحمین نوامیس . عاشقانه . عروسی . علی قلی شاه عادل . عینک . عکس از گلهای زیبای باغ زندگی، کوچولوهای ناز و دیدنی . عکسبرداری احمدی نژاد از خبرنگاران . غزلیات عطار نیشابوری . فروشگاه اینترنتی . فوت کرد . فیلم جدید ، ترسناک و فوق العاده زیبای Creature of Darkness 2009 . فیلم جدید و فوق العاده زیبای Nine Dead 2010 محصول سال 2010 . فیلم جدید و فوق العاده زیبای The Casino Job 2009 محصول سال 2009 . قاصدک . قبر صدام . قدرت حافظه . قدرت مطلق . قسمت اول . کردن . کسب درآمد . سایت مجانی . سبزیجات . سبیل . سرباز نازی . سرزمین بلاگ . سقوط صدام . کسب درآمد راحت . کفش دوزک . کلیک . قصه های هزار و یک شب . قورباغه . کوس . کون گنده . لاکپشت . لیسیدن . لینک دانلود رایگان نرم افزار ارسال اس ام اس تبلیغاتی . مارمولک . ماهیانه 500000 تومان . محمد خان قاجار . محمدرضا شاه . مطالب جالب و خواندنی . میمون . نادر شاه . ناصرالدین شاه . نقاشی . نگاه بد . نمیتوانم . هدیه عاشقانه . همبرگر . هواپیما . یک شعر فوق العاده زیبا، طنز و پر معنا از داستان آفرینش و انسان . کسب درآمد از طریق سیستم همکاری در فروش .

:: مطالب بایگانی شده ::

شعر و عشق
مطالب جالب
دانلود
حکیم ابوالقاسم فردوسی
قصه های هزلر و یک شب
کسب درآمد اینترنتی
متفرقه
ایران
خرداد 1389
خرداد 89

89/2/6 :: 12:12 عصر


نمیتوانم فوت کرد
 

نمی توانم!!!

کلاس چهارم "دونا" هم مثل هر کلاس چهارم دیگری به نظر می رسید که در گذشته دیده بودم. بچه ها روی شش نیمکت پنج نفره می نشستند و میز معلم هم رو به روی آنها بود. از بسیاری از جنبه ها این کلاس هم شبیه همه کلاسهای ابتدا یی بود، با این همه روزی که من برای اولین بار وارد کلاس شدم احساس کردم در جو آن، هیجانی لطیف نهفته است.

"
دونا" معلم مدرسه ابتدایی شهر کوچکی در میشیگان، تنها دو سال تا بازنشستگی فرصت داشت. درضمن به عنوان عضو داوطلب در برنامه "بهبود و پیشرفت آموزش استان" که من آن را سازماندهی کرده بودم، شرکت داشت. من هم به عنوان بازرس در کلاسها شرکت می کردم و سعی داشتم در امر آموزش تسهیلاتی را فراهم آورم
.

آن روز به کلاس "دونا" رفتم و روی نیمکت ته کلاس نشستم. شاگردان سخت مشغول پرکردن اوراقی بودند. به شاگرد ده ساله کنار دستم نگاه کردم و دیدم ورقه اش را با جملاتی که همه با "نمی توانم" شروع شده اند پر کرده است
.

"
من نمی توانم درست به توپ فوتبال لگد بزنم
."

"
من نمی توانم عددهای بیشتر از سه رقم را تقسیم کنم
."

"
من نمی توانم کاری کنم که دبی مرا دوست داشته باشد
."

نصف ورقه را پر کرده بود و هنوز هم با اراده و سماجت عجیبی به این کار ادامه می داد
.

از جا بلند شدم و روی کاغذهای همه شاگردان نگاهی انداختم
.
همه کاغذها پر از "نمی توانم " ها بود
.

کنجکاویم سخت تحریک شده بود. تصمیم گرفتم نگاهی به ورقه معلم بیندازم. دیدم که او نیز سخت مشغول نوشتن "نمی توانم " است
.

"
من نمی توانم مادر "جان" را وادار کنم به جلسه معلمها بیاید
."

"
من نمی توانم دخترم را وادار کنم ماشین را بنزین بزند
."

"
من نمی توانم آلن را وادار کنم به جای مشت از حرف استفاده کند
."

سر در نمی آوردم که این شاگردها و معلمشان چرا به جای استفاده از جملات مثبت به جملات منفی روی آورده اند. سعی کردم آرام بنشینم و ببینم عاقبت کار به کجا می کشد
.

شاگردان ده دقیقه دیگر هم نوشتند. خیلی ها یک صفحه را پر کرده بودند و می خواستند سراغ صفحه جدیدی بروند. معلم گفت
:

-
همان یک صفحه کافی است. صفحه دیگر را شروع نکنید
.

بعد از بچه ها خواست که کاغذهایشان را تا کنند و یکی یکی نزد او بروند.

روی میز معلم یک جعبه خالی کفش بود. بچه ها کاغذ هایشان را داخل جعبه انداختند. وقتی همه کاغذها جمع شدند، "دونا" در جعبه را بست، آن را زیر بغلش زد و همراه با شاگردانش از کلاس بیرون رفتند.

من هم پشت سر آنها راه افتادم. وسط راه، "دونا" رفت و با یک بیل برگشت. بعد راه افتاد و بچه ها هم پشت سرش راه افتادند. بالاخره به انتهای زمین بازی که رسیدند، ایستادند. بعد زمین را کندند
.

آنها می خواستند "نمی توانم" های خود را دفن کنند
!

کندن زمین ده دقیقه ای طول کشید چون همه بچه های کلاس چهارم دوست داشتند در این کار شرکت کنند. وقتی که سه چهار متری زمین را کندند، جعبه "نمی توانم" ها را ته گودال گذاشتند و بسرعت روی آن خاک ریختند
.

سی و یک شاگرد ده یازده ساله دور قبر ایستاده بودند. هر کدام از آنها حداقل یک ورقه پر از "نمی توانم" درآن قبر دفن کرده بود. معلمشان هم همین طور
!

دراین موقع "دونا" گفت
:

-
دخترها! پسرها! دستهای همدیگر را بگیرید و سرتان را خم کنید
.

شاگردها بلافاصله حلقه ای تشکیل دادند و اطاعت کردند، بعد هم با سرهای خم منتظر ماندند و "دونا" سخنرانی کرد
:

-
دوستان! ما امروز جمع شده ایم تا یاد و خاطره "نمی توانم" را گرامی بداریم. او دراین دنیای خاکی با ما زندگی می کرد و در زندگی همه ما حضور داشت. متاسفانه هر جا که می رفتیم نام او را می شنیدیم، درمدرسه، در انجمن شهر، در ادارات و حتی در کاخ سفید! اینک ما "نمی توانم" را درجایگاه ابدی اش به خاک سپرده ایم. البته یاد او در وجود خواهر و برادرهایش یعنی "می توانم"، "خواهم توانست" و "همین حالا شروع خواهم کرد" باقی خواهد ماند. آنها به اندازه این خویشاوند مشهورشان شناخته شده نیستند، ولی هنوز هم قدرتمند و قوی هستند. شاید روزی با کمک شما شاگردها، آنها سرشناس تر از آنچه هستند، بشوند
.

خداوند "نمی توانم" را قرین رحمت خود کند و به همه آنهایی که حضور دارند قدرت عنایت فرماید که بی حضور او به سوی آینده بهتر حرکت کنند. آمین
!

هنگامی که به این سخنرانی گوش می کردم فهمیدم که این شاگردان هرگز چنین روزی را فراموش نخواهند کرد. این حرکت شکوهمند سمبولیک چیزی بود که برای همه عمر به یاد آنها می ماند و در ضمیر ناخود آگاه آنها حک می شد
.

آنها "نمی توانم" های خود را نوشته و طی مراسمی تدفین کرده بودند. این تلاش شکوهمند، بخشی از خدمات آن معلم ستوده بود
.

ولی هنوز کار معلم تمام نشده بود. در پایان مراسم، معلم شاگردانش را به کلاس برگرداند. آنها با شیرینی، ذرت و آب میوه، مجلس ترحیم "نمی توانم" را برگزار کردند. "دونا" روی اعلامیه ترحیم نوشت:

"نمی توانم : تاریخ فوت 28/3/1980"

و کاغذ را بالای تخته سیاه آویزان کرد تا در تمام طول سال به یاد بچه ها بماند. هر وقت شاگردی می گفت: "نمی توانم"، دونا به اعلامیه اشاره می کرد و شاگرد به یاد می آورد که "نمی توانم" مرده است و او را به خاک سپرده اند.

با اینکه سالها قبل من معلم "دونا" و او شاگرد من بود، ولی آن روز مهمترین درس زندگیم را از او گرفتم
.

حالا سالها از آن روز گذشته است و من هر وقت می خواهم به خود بگویم که "نمی توانم" به یاد اعلامیه فوت "نمی توانم" و مراسم تدفین او می افتم.


لینک باکس هوشمند